یاد دو استاد
دو استادم که در بالای وبلاگ عکس آنان را زده ام و برای آزادی آنان دعا نموده ام چند صباحی است که در میان خانواده هایشان و در میان ما نیستند.دکتر امیر ارجمند را که نمی دانیم اصلا بازداشتند یا اگر اینطور نیست کجایند.اینجا می خواهم کلماتی از این اساتید بگویم و شناختی که از آنان دارم را بازگو کنم تا چشم ها شسته شود. شاید با شسته شدن چشم ها روند مخالف سازی از منتقدان و معاند سازی از مخالفان کمی آرامتر شود که:
ما نصیحت به جای خود کردیم/مدتی را در این به سر بردیم/ور نیاید به گوش رغبت کس/بر رسولان پیام باشد و بس
1.دکتر تاجیک را می شناختم.از مشاوران و نزدیکان آقای خاتمی است و نیز از مقربان مهندس موسوی.بعد از انتخابات در فرصتی که پیش آمد در جلسه ای با ایشان بودیم.نزدیک دانشگاه شهید بهشتی.بسیار گفت در آن جلسه.از همه چیز.ناراحت بود و نگران از اوضاع و گمانم که اشک هایی نیز ریخت.اما جمله ای در آن جلسه گفت که این روزها در ایام بازداشتش بسیار به آن فکر می کنم.گفت:"اگر قرار باشد روزی جمهوری اسلامی را سرنگون کنند؛اسلحه دست میگیرم و از آن دفاع میکنم."حرفی که زبان حال همه ی ماست.حالا فردی با این عقاید در بازداشت است.خدا حفظش کند.می گفت " از ریاست جمهوری یک پژو داشتم که آن را هم تحویل دادم و حالا پیاده می روم دانشگاه."گفت که "برای خانمش عروسی نگرفته و حالا هم هر وقت ماشین عروس می بینند در خیابان از خانمش کنایه می خورد که فلانی! برای من عروسی نگرفتی."گفت که "روز اول که رفته بودند خوابگاه متاهلی با همسرش،حشره کش زده داخل در و چقدر سوسک از آن بیرون آمده و اینگونه زندگی آغاز نموده."گفت که "جز حقوق دانشگاه نمی گیرم و اگر دخترم مانتوی نو بخواهد برایش مهلت تعیین میکنم که باید تا آن موقع نگهش داری." چقدر می گفت که "بچه ها جو دانشگاه را دو قطبی نکنید." چقدر گفت که "ما هر چقدر شکاف بیشتری داشته باشیم دشمن از میانمان راحت تر عبور خواهد کرد."عجیب دلم گرفته وقتی اینها را می نویسم.دیروز در تاکسی که می آمدم میدان بهارستان راننده از نیم رخ شبیهش بود.دلم گرفت.البتته بگویم که از آنجا ماجرای جزوه و اینها سر در نمی آورم.یعنی با چیزهای که دیدم و شنیدم و می دانم تناقض دارد.روشن است که من از دکتر تاجیکی که اینگونه بوده دفاع میکنم نه دکتر تاجیکی دیگر.
2.دکتر امیر ارجمند هم استاد اداری مان بود.این ترم.نتوانست در امتحان باشد و حالا هم جا و مکانش معلوم نیست.حرفی که می خواهم از او بگویم دوبار به ما گفت.گفت که از حضور و غیاب خوشش نمی آید "اما این صندلی ها برای ملت است." و بابت همین معذور است که حضور و غیاب کند.خیلی اخلاق مدار است دکتر.اخلاق را حفظ می کند و ساده لباس می پوشد.آخرین مصاحبه اش هم با پایگاه جماران بود.از او در حقوق اداری چیز هایی آموختم که هر کدام دریایی از معرفت است.
خدایشان حفظشان کند و او می داند که اینها را به حرمت شاگردی و اینکه حق استادی بر گردن من داشتند نوشتم که من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا.
مطلب بعدی:پنج شنبه-۸ بهمن-